فقر

فقر، همه جا سر می‌کشد.
فقر، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست.
فقر، چیزی را "نداشتن" است ولی آن چیز پول نیست، طلا و غذا نیست.
فقر، همان گرد و خاکی است که بر کتاب‌های فروش نرفته‌ی یک کتابفروشی می‌نشیند.
فقر، تیغه‌های برنده‌ی ماشین بازیافت است که روزنامه‌های برگشتی را خرد می‌کند.
فقر، کتیبهٔ‌ی سه هزار ساله‌ای است که روی آن یادگاری نوشته‌اند.
فقر، پوست موزی است که از پنجره‌ی یک اتومبیل به خیابان انداخته می‌شود.
فقر، همه جا سر می‌کشد.
فقر، شب را بی غذا سر کردن نیست فقر، روز را بی اندیشه سر کردن است.

از: دکترعلی شریعتی

فقر
۰ ۱ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

این بار هم که
تاول پاهایم خشک شود
دوباره عاشقت می‌شوم
دوباره راه می‌افتم
دوباره گم می‌شوم.
مدت هاست
نه به آمدن کسی دل خوشم
و نه از رفتن کسی دلگیر
بی کسی هم عالمی دارد.

پربیننده ترین مطالب
پیوندها
بایگانی